آریا..میوه عشق من و سعید

پسر گلم یه سری از کارها رو از پایان 6 ماهگی شروع به تمرین کرده بود که دیگه این روزا حرفه ای شده.   اول اینکه شاهزاده کوچیک من  نشستن رو دیگه کامل یاد گرفته و خودش به تنهایی میشینه.   وقتی میگم آریا سر سری شروع میکنه به حرکت دادن سرش و میخنده. وقتی دست میزنیم و آهنگ شاد میذاریم هیجانی میشه و دست و پاش رو به شدت تکون میده.  دیگه اینکه ، وقتی رو زمین خوابیده و داره بازی میکنه پاهاشو میگیره دستش و انقدر میکشه تا شست پاشو میرسونه تو دهنش، بعد ذوق زده میشه که به هدفش رسیده و مارو نگاه میکنه میخنده.   ٱریای گل ما یه سری علایق منحصر به فرد داره ، اگه بخوام به ترتیب اولویت نام ببرم شامل این...

امروز اول شهریور 93 است.  خدای من پسرم 8 ماهه شد. خدایا شکرت که این گل رو به من دادی.     عکسهای زیر هم مربوط به 3 شهریور میباشد. پسرم حوصله اش سر رفته داره فکر میکنه چکار کنه  بذار مامان حواسش پرت شه  تا بتونم به هدفم برسم   اهان حالا وقتشه.... آخ جون کنترل...عااااشقشم   فکنم خوش مزه باشه مامان ببخشید بد مزه بود دیگه تکرار نمیشه.     ...

امروز که 27 مرداد 93 است، آریا بابا مامان باباش رفته بود پیاده روی. از جلوی مغازه اسباب بازی فروشی که رد شدیم ، دیدم داره با ذوق نگاه میکنه. بابای گلش پیشنهاد داد بریم تو و براش یه چیز بخریم. و گلپسر ما بعد از کلی گشت و گذار  و یه نگاه به این طرف و یه نگاه به اونطرف اینو انتخاب کرد.        اینجا هم 28 مرداد 93 است که آریا گلم حاضر شده بره بیرون  و رفتیم پاتوق خودمون یعنی رستوران آبشار  که آریا عاشق اونجاست. ...

امروز که 11 مرداد 93 است. به آریای گلم برای اولین بار بستنی دادم.   این هم عکس گلپسرم که شبیه بابانوئل شده.   ...